ذکر نعمتهای الهی در دعای عرفه
(آیت الله صافی گلپایگانی)
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِأَنَّکَ رَبِّی وَإِلَیْکَ مَرَدِّی... وَصَلَّى اللَّهُ عَلَى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِیِّینَ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمُخْلَصِینَ وسَلَّمَ».[1]
این بخش ـ که بخش بزرگی از دعاست ـ متضمّن معانی بزرگ توحیدی، تربیتی و اخلاقی است که باید در آن دقّت بسیار کرد. درعینحال به مسائل مهمی از علوم متعدّد مثل تشریح، معرفةالاعضاء، فوائدالاعضاء، زیستشناسی، روانشناسی، جنینشناسی و ... نیز اشاره دارد.
این بخش در ابتدا عرض ابتهال و تضرّع و زاری به درگاه حضرت باریتعالی و شهادت به ربوبیّت از برای اوست که همه مخلوقات را برحسب حکمت و اقتضای ذوات آنها زیر پوشش قرار داده است و تربیت اوست که ناقص را کامل و کامل را کاملتر مینماید؛ و پس از اقرار به معاد و اینکه بازگشت بهسوی اوست، نعمتهای خدا را در پیدایش خود برمیشمارد و عنایات و تربیتهای مرحلهبهمرحله او را
ـ که ما را در عوالم مختلف سیر میدهد تا به عالم دنیا میرساند ـ متذکر میگردد.
پس از طیّ این مراحل نیز این تربیتها و عنایات الهی است که دستگیر او میشود. روزی و غذای او را از شیر مادر مقرّر میسازد و اینهمه مهر و محبت را برای او قرار میدهد و او را در این حال که کودک گهوارهای است از انواع خطرات حفظ مینماید تا زبانش به سخن باز میشود و رشدونموّ مینماید تا آن زمان که آفرینش او کامل میگردد، معرفت را به او الهام میفرماید.
و از اینجا با تربیتهای روحی و عقلانی، عقل و روح او بیشازپیش مدارج کمال و ترقّی را میپیماید؛ به عجایب حکمت خدا در عالم آگاه میشود و به آسمان و زمین و اینهمه مخلوقات کوچک و بزرگ زمین و آسمان و برّ و بحر با دیده بصیرت و عبرت مینگرد و به شکر خدا و یاد او متنبّه و ملتفت میشود. خدا به او میفهماند و او را متنبّه میسازد که باید شکر اینهمه نعمتها را بهجا آورد و او را یاد نماید و به عظمت و بزرگی و تنزّه از صفات نقص بستاید.
در این بخش از دعا از نعمت رسالتهای انبیا و نعمت درک و فهم دعوت آنها و عمل به آنچه موجب رضای اوست سخن به میان آمده است و به نعمت انواع معاش و اموری که معیشت و زندگی به آن تقوّم دارد از غذا و لباس و غیره اشاره شده است و ضمن اشاره به
جهل و جرئت بشر بر خدا، خدا را میستاید که بااینحال این انسان جَری و جسور را دلالت مینماید به کارهایی که او را به خدا نزدیک نماید و توفیق به اعمالی عطا میکند که او را در نزد او وجیه و آبرومند سازد تا حدّی که اگر همین بنده گستاخ دعا کند و بخواند او را، به او پاسخ میدهد و اگر از او سؤال و درخواست بنماید به او عطا میفرماید؛ خدایی که به همه، حقّ نعمت دارد و همه بر سر خوان نعمتهای غیرقابل احصای او نشستهاند؛ و به اطاعت هیچیک از بندگانش نیاز ندارد. او کمال مطلق و بینیاز مطلق است. اطاعت بندگان از او که به هدایت و توفیق اوست وسیله کمال آنها و تشبّه به اخلاق کامله خداوند متعال است.
معذلک از اطاعت بندگان شکر مینماید و چون بندگان شکر او را بهجا آورند نعمت را بر آنها زیاد میگرداند. همه اینها برای این است که نعمتها را بر بندگان زیاد گرداند و احسان و انعام خود را بر بنده اتمام فرماید و هم عجز و ناتوانی بشر را در درگاه کبریایی ـ جَلَّتْ آلائُهُ وَعَظُمَتْ نَعْمَائُهُ ـ که اسما و نامهایش مقدس و نعمتهایش عظیم است بیان میفرماید که کدام از نعمتهای او را میتوان از لحاظ عدد شماره و احصا کرد و به شکر کدامیک از انواع عطاهای او میتواند قیام و اقدام نماید.
و حال آنکه این نعمتها و عطاها بیشتر از آن است که شمارهکنندگان
و حسابداران بتوانند احصا کنند یا اینکه علم حفظکنندگان بتواند آنها را حفظ نماید و بر آنها محیط گردد. علاوه بر اینها، آنچه را از من صرف کردی و برگرداندی از ضررها و سختیها بیشتر است از آنچه برای من از عافیت، راحتی و آسایش ظاهر است.
سپس به تمام وجود عجز و ناتوانی خود را از ادای شکر نعمتها بیان مینماید و شهادت میدهد به حقیقت ایمان، یقین و توحید خالص و باطن نهان ضمیر خود و به تمام اجزا و اعضای بدن خود و علایق گذرگاههای نورچشم و چینهای صفحه پیشانی و رخنههای گذرگاه نفس و پارههای نرمه گوش و مجراهای رسیدن آواز به گوش به الفاظی که بر زبان و لبهایش جاری میشود، به گوش، دهان، دندان، سر، مو، عصب، رگ، استخوان و... به تمام حرکات رکوعی و سجودی و به حال سکون و خواب و بیداری که اگر در طول اعصار و دور احقاب، سالها عمر کنم و کوشش و تلاش کنم که شکر یکی از نعمتهای تو را بهجا آورم نخواهم توانست، مگر به منّت تو و عنایت تو که خود بر من شکر جدید و جاودانی را واجب مینماید و ثنا و ستایش تازهای را لازم میکند.
نه من تنها، که اگر تمام شمارهکنندگان بخواهند احصای نعمتهای تو را از گذشته، حال و آینده بنمایند از آن عاجزند، مگر نه این است که تو ای خدا در کتاب ناطق وحی صادق خودت فرمودهای:
﴿وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللّٰهِ لَا تُحْصُوهَا﴾؛[2]
که واضح است مخاطب به این خطاب الهی نه فقط ابنای بشر از حکما، فلاسفه و علمای هر علم و فنّ و دانشمندان جهانشناس و خواصّ و همه عوامّ است، بلکه شخص رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا و سایر ائمّه معصومین(ع) نیز در این خطاب واردند و از آن خارج نیستند، بلکه این ذوات مقدسه بیشتر از همه نامبردگان به عجز خود در برابر احصا و تعداد نِعَم الهی، معترف و آگاهند و همین، جهت امتیاز و برتربودن آن بزرگواران از همه اصناف و افراد است.
آنها بیشتر از آنچه همه خود را به خدا محتاج و در درگاه او فقیر میبینند، خود را فقیر و نیازمند مییابند که این درک فقر به او از اعظم مقامات انسان است. هرکس درکش بیشتر باشد به او نزدیکتر و حضورش زیادتر است.
البتّه این نکته نیز قابلتوجّه است که چنان نیست که فقر آنها با دیگران علیالسّواء باشد با این تفاوت که درک دیگران از فقرشان مانند آنها عمیق و وسیع نیست، بلکه درواقع فقر آنها به خدای متعال از دیگران بیشتر است، چون هر موجودی و هرکسی به اندازه استعداد
و صلاحیّت خود به خدا فقیر و محتاج است؛ یعنی میتواند از الطاف و عنایات حقّ بهرهمند شود که:
گر بریزی بحر را در کوزهای |
|
چند گنجد قسمت یکروزهای |
ظرفیت و گنجایش افراد مختلف است؛ یک جنبده است که نیاز به یک قطره آب دارد، یکی هم هست که یک کوزه آب هم او را سیراب نمیکند. هر قدر تشنگی بیشتر باشد، احتیاج به آب زیادتر است.
آب کم جو تشنگی آور به دست |
|
تا بجوشد آبت از بالا و پست |
بر این حساب است که نبات از جماد احتیاج بیشتر دارد و حیوان از نبات محتاجتر است؛ چون استعداد او بیشتر است و انسان از حیوان برتر است و دعوت انبیا و ائمّه(ع) از اشخاص و افراد بر این حساب بوده است که در حدیث است:
«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ».[3]
با همه، همه مطالب را نمیفرمودند و همانطور که به ما دستور دادهاند خودشان نیز همانگونه عمل میفرمودند. به ما دستور دادهاند که:
«حَدِّثُوا النَّاسَ بِمَا یَفْهَمُونَ[4] وَلَا تُحَدِّثُوهُمْ بِمَا لَا یَفْهَمُونَ[5] أَ تُریدُونَ أَنْ یُکَذَّبَ اللّٰهُ وَرَسُولُهُ».[6]
باری! در پایان این بخش که ما اندکی از مطالب بسیار بلند و انسانساز آن را حتّی بهقدری که خود میفهمیم نگفتیم و باید گفت که ما همچنان در اول بیان و در آغاز سخن ماندهایم و نمیدانیم از کجا شروع و در کجا به پایان برسانیم، امام(علیهالسلام) زبان به حمد الهی میگشاید و خدا را به صفات سلبیّه و منزّه از شریک و فرزند و صاحباختیار و مداخلهگر در کار داشتن، یاد کرده، به قرآن مجید و استدلال خداوند استشهاد میفرماید:
﴿لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللّٰهُ لَفَسَدَتَا﴾؛[7]
بعد از اینکه حضرت استشهاد به آیه فوق مینمایند، سپس به بعضی از صفات ثبوتیه اشاره کرده و این بخش را با حمد خدا و صلوات بر محمد و آل طاهرین(ع) ختم میفرماید.
اَللَّهُمَّ عَظِّمْ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِسَیِّدِنَا أَبِی الْأَحْرَارِ وَسَیِّدِ الشُّهَدَاءِ(علیهالسلام).
[1]. ابنطاووس، اقبالالاعمال، ج1، ص342؛ مجلسی، زادالمعاد، ص174 – 176؛ محدّث قمی، مفاتیحالجنان، دعای عرفه امامحسین(علیهالسلام).
[2]. ابراهیم، 34. «و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد».
[3]. کلینی، الکافی، ج1، ص23؛ ج8، ص268؛ صدوق، الامالی، ص504؛ ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص37. «ما گروه انبیا مأموریم که با مردم به اندازه عقل خودشان سخن بگوییم».
[4]. یعلمون ـ خ ل.
[5]. یعلمون ـ خ ل.
[6]. حلی، مختصر بصائرالدرجات، ص100. «برای مردم چیزهایی بگویید که بفهمند نه چیزهایی که نفهمند. آیا میخواهید که آنها تکذیب خدا و رسول نمایند».
[7]. انبیاء، 22. «اگر در آسمان و زمین جز «الله» خدایان دیگری بود هر دو تباه میشدند».
- ۹۷/۰۸/۰۲